روز اول اسفندماه بود. همهمهای میان بچه ها بپیچیده، هر کی به سمتی میدوید و من هاج واج اطرافم را نگاه میکردم. گل سرخه های روی دیوار مدرسه انگار رنگ باخته بود شتاب گرما را روی پوستم احساس می کردم.
- بهناز نمیای؟
- چی شده؟
- بدو امروز انگار دارن یه چیزایی میگن.
- چی میگن؟
- والا راجع به مریضی.
- مریضی!
- آره بابا کلاس اولیها را تعطیل کردن.
- پس ششم چی؟
- نمیدونم.
- آخی راحت شدیم. امروز
خانم ساکبی میخواست
ریاضی بپرسه.
توکلاس پا گذاشتم همه می پریدن از شوق تو پوستم نمی گنجیدم.
امروز درست 19ماه گذشته ازدم مدرسه رد میشدم. باور کردنی نبود. عکس خانم ساکبی را در قاب سیاه دیدم که پیام تسلیتی کنارش درج شده بود «انا لله وانا الیه راجعون» درگذشت همکار محترم خانم ساکبی در اثر کرونا رابه عموم دوستداران و دانش پژوهان علم و دانش تسلیت میگوییم.
نوزده ماه
نوشته مهناز سالاری نسب